واژگان کهن کُردی کُرمانجی در اوستا

***** واژگان کهن کُردی کُرمانجی در اوستا *****

ڕه‌شی خۆراسانی (رشوانلو) – قوچان

واژگان کهن کردی کرمانجی در اوستا

 خْوَفَنْ  :  در اوستا به معنی «خواب » و در کردی کرمانجی «xew»به همین معنی است

میژدَ  : در اوستا به معنی «پاداش» و در کردی کرمانجی «miz-gîn» به همین معنی است   

مَنَنگَه : در اوستا به معنی «اندیشه» و در کردی کرمانجی «manî» به همین معنی است. لازم به ذکر است که نام پیامبر ایرانیان باستان هم «manî » به معنی اندیشمند وعاقل بود

بوْسْت : در اوستا یعنی« آراسته شده ،اندازه شده» و در کردی کرمانجی«bûst» به معنی «وَجَب» و واحد اندازه گیری است

تَشتَ : در اوستا  به معنی «ریخت» ، «اندام» ، «وجود » و در کردی کرمانجی «tişt» به معنی «چیز» ، «وجود» مثلا« tiştek rinde» یعنی چیز خوبی است . وجود خوبی است

واژهای کردی کرمانجی به خط لاتین نوشته شده است

منبع :‌ فرهنگ لغت اوستا نوشته هاشم رضی

-

جیتی  : در اوستا به معنی« زندگی » و در کردی کرمانجی «cîya » و یا « gîya» به مفهوم زندگی است. در سایر گویش های کردی نیز چنین است. واژه «cîya » به معنی «کوهستان » در کردی کرمانجی نیز از همین است. سبب آنکه «کردان» زندگی را در کوهستان اَرج می نهند.

زسْت : در اوستا به معنی «دست» و بسیاری از کُردان هنوز هم «دست» را «zest » میگویند

هاد رو یَنَ : در اوستا به معنی «روشن» ودر کردی کُرمانجی کلماتی مانند «hîwe rîn» و «» همین معنی را میرساند

مَسَنگه : در اوستا به معنی «بزرگ» و در کردی «mezin » (تبدیل «س» به «ز» ) همین معنی را دارد

هَرِز : در اوستا به معنی « فِشُردَن» و در کردی کرمانجی «hirrêjandin» همین معنی را میرساند (تبدیل «ز» به«ژ»)

 

خواستگاه : فرهنگ لغت اوستا نوشته استاد  احسان بهرامی به یاری استاد فریدون جنیدی

واژگان کهن کُردی کُرمانجی در اوستا و سانسکریت و پهلوی اشکانی – ۱

***** واژگان کهن کُردی کُرمانجی در اوستا و سانسکریت و پهلوی اشکانی *****

ره شی خراسانی (Reşî Xorasanî) – قوچان

واِژهای کهن کردی کرمانجی در اوستا

Ware :در اوستا به معنی پناگاه و پشتیبانی است و در کردی کرمانجی «war» به معنی خانه و پناهگاه.

Wehîşt : در اوستا یعنی بهشت. در کردی کرمانجی به همین تلفظ و معنی به کار می رود.

Werise : در اوستا یک دسته از ۳ یا ۵ یا ۷ رشته از تار موی دم گاو سفید که یک طناب را تشکیل میدهد. در کردی کرمانجی «weris» «وه‌رس» به معنی طناب به کار میرود.

Wîs : در اوستا به معنی دانستن و آگاه بودن . در کردی کرمانجی «Bîstin, Bihîstin» «بیستن، بهیستن» به معنی شنیدن و درک کردن«mi gepê te bihîst = م گه‌پێ ته‌ بهیست» یعنی حرف تو را شنیدم ؛ فهمیدم

Biz : در اوستا به معنی از هم بریدن و تکه کردن . در کردی کرمانجی فعل «bizdandin» «بزداندن» یعنی بریدن

منبع : فرهنگ واژه های اوستا استاد احسان بهرامی به یاری استاد فریدون جنیدی

واژگان کهن کردی کرمانجی در پهلوی اشکانی

Zanad    : در پهلوی به معنای دانست و شناخت . در کردی کرمانجی عالم ودانا میشود (  zana)

xwadaw  : در پهلوی به معنی خدا و در کردی کرمانجی   xwadî به معنی خدا

ahem  : در پهلوی به معنی هستم و در کردی کرمانجی  هستم میشودheme

wenam   : در پهلوی به معنی می بینم و در کردی کرمانجی de-wînim میشود  می بینم که de پیشوند است

ashnawend  :  در پهلوی به معنای می شنوند و در کردی کرمانجی  eşnewên به معنی می شنوند است

توضیح اینکه کلمات کردی با حروف کردی و  کلمات پهلوی با حروف انگلیسی نوشته شده است

منبع : فرهنگ لغت پهلوی نوشته احسان بهرامی

واژگان کهن کردی کرمانجی در سانسکریت

Devata : در سانسکریت به الهه روستا یا حامی روستا می گویند در کردی به مراسم عروسی که باعث حمایت هر دو زوج از یکدیگر میشود«Dawet»میگویند

Gharsa : در سانسکریت مالش دادن و اصطحکاک  ودر کردی کرمانجی«Qers»به معنی دست زدن و کف زدن « قه‌رسه‌ = Qerse» به صورت یک قرصه و…… به رقص های مردی کرمانجی میگویند

Tik sna : در سانسکریت به مفهوم بسیار تیز و شوزن نوک تیز آمده است. همان است که در کردی کرمانجی به خار«تیکان = Tîkan»میگویند

Guru : در سانسکریت به سنگین و وزین گویند و در کردی کرمانجی به بزرگ خاندان و بزرگ از لحاظ سنی«گر = Gir»میگویند

Ghana : در سانسکریت به معنی ضخیم است و در کردی کرمانجی«Qalind قالند»به همین معنی است

توضیح اینکه لغات سانسکریت به انگلیسی و لغات کردی با خط کرمانجی نوشته شده است

منبع : فرهنگ سانسکریت جلد ۱ نوشته دکتر جلالی نایینی

واژه نامه توصیفی کردی کرمانجی

Etisî : در مواقعی که در بین وعده های غذایی نان خورده می شود (نان خالی) کردان خراسان به آن می گویند نان اَتِسی (Nanê Etisî= نانێ ئه‌تسی) . لازم به ذکر است که ایرانیان در گذشته باستانی خود به ساعت tisû می گفتند. حرف اوستایی«e» به معنی «با» در کرمانجی وجود دارد «tisî» همان «tisû» به معنی ساعت (زمان)است و روی هم به معنی «نان به موقع »که پارسیان اصطلاحا به آن «ته بندی» می گویند.

Bîr : به معنی «یاد» در کرمانجی کاربرد دارد.«je bîr kirin ژه‌ بیر کرن» یعنی از هوش و یاد بردن . کلمه«wîr وbîr» به همین معنی در شاهنامه فردوسی وجود دارد.

Biçax : در کردی کرمانجی به معنی چاقو کاربرد دارد. این «ق» ها از زبان سغدی به یادگار مانده است. «bi» در فارسی و کرمانجی صفت را به اسم تبدیل می کند. مثل «bisaz» یعنی «مدارا کننده» در فارسی و «bi rêz» یعنی «محترم» در کردی کرمانجی. بنابر این «چاق» در «بچاخ» همان «چاک» است و «چاقو» همان «چاکو» به معنی چاک دهنده و «biçax» یعنی دارای قدرت چاک دهندگی.

Hûçik : در کردی کرمانجی به معنی «آستین» به کار رفته است که قسمت بلند پیراهن است (هووچک). کلمه «hûç» همان« اوج »به معنی بلند و بالاو دراز است. پارسیان به مردم ایلام میگفتند «هوجا» یعنی بلند قد. به صورت «اوجا» یعنی بلند در زبان آذری ( زبان کهن منطقه آذربایجان قبل از احاطه ترکی) کاربرد داشته و اکنون وارد ترکی شده است. در اوستا «ûz» آمده است. «êk» در«hûçêk» پسوند پهلوی است.

Gûgirt : در کردی کرمانجی به معنای کبریت است(گووگرت). «Gur» در پارسی و کردی کرمانجی یعنی« آتش »و «Girt» در کرمانجی به معنی« گرفت» است. که مجموعا می شود آتش گرفته. حرف «r» بعد از gû  در «Gûgirt» به سبب سرعت گفتار بیان نمی شود.

توضیح اینکه در تمام این کلمات کردی کرمانجی بعد از گذشت هزاره ها هنوز به خوبی و بدون تحریف حتی فتحه و کسره را هم در کلمات خود حفظ کرده است. پاینده باشید
منبع :

۱- اقوام کهن نوشته رقیه بهزادی
۲- شاهنامه فردوسی به تصحیح دکتر جنیدی

برگرفته از سايت الله مزار : http://www.ellahmezar.ir